خلاصه ..
داستان سریال ..داستان عشق ونفرته ...نفرتی که بی دلیل به وجود اومده وکم کم محو میشه وجای خودش رو به عشق میده ..
مین هیوک پسر یکی از سرمایه دارها وبه اصطلاح کله گنده های کره است ..کسی که برای ازدواجش کلی نقشه کشیده شده وباید با یکی از وارثان به نام کره ازدواج کنه ..
اما مین هیوک عاشق دختری به اسم هی جه میشه ..زندگی دو نفره ی قشنگی هم دارن تا اینکه مادرناتنی مین هیوک متوجه میشه وهی جه ومین هیوک از هم جدا میشن ..حالا تو یه شب بارونی هی جی از مین هیوک میخواد تا به رستوران بیاد ..میخواد یه خبری رو بهش بده که از قضا خبر بارداریشه ..اما تو این بین تصادف میکنه ..
مین هیوک دیر میرسه ووقتی که میرسه هی جی با بچه ی در شکمش فوت کرده ..

حالا بشنوید از سمت دیگه ی ماجرا ..ان دوهون یه دادستان تازه کاره که میخواد شب خواستگاریش رو دقیقا تو همون رستوران با نامزدش کانگ یوجونگ جشن بگیره ..شب خوبی رو سپری میکنن وهردو با دلی مالامال از خوشی به سمت خونه به راه میوفتن که تو این میون ان دوهون اشتباه بدی مرتکب میشه ..بی خبر با یه زن تصادف میکنه ..ان دو هون ازماشین پیاده میشه ..وزن رو میبینه که گوشه ی خیابون افتاده ..اما از اونجایی که کمی مست بوده به نامزدش دروغ میگه وهردو سوار ماشین میشن ومیرن .

حالا مین هیوک که سراپا خشمه دنبال قاتل نامزدش میگرده ..تو این بین کانگ یوجونگ متوجه به قتل رسیدن زن میشه چرا که ماشین مال خودش بوده وازاونجایی که عاشقانه ان دوهون رو دوست داشته برای خراب نشدن سابقه ی ان دوهون خودش جرم قتل رو قبول میکنه ..(واقعا به نظرتون همچین کسانی تو دنیا پیدا میشن ..؟) 
مین هیوک که فکر میکنه کانگ یوجونگ واقعا این کار رو کرده به شدت ازش متنفر میشه ..چرا که از نظر خودش کانگ یوجونگ به هی جی زده ودر رفته وباعث مرگ زن وفرزندش شده ..

خلاصه که ان دوهون با بی شرمی تمام دادستان دادگاه کانگ یوجونگ میشه واون رو به پنج سال حبس محکوم میکنه ..حکم صادر میشه وکانگ یوجونگ بی گناه به زندان میره ..
وتواین بین یه اتفاق دیگه میوفته ..کانگ یوجونگ بارداره ..بچه ی کانگ یوجونگ به دنیا میاد به اسم سانی ..بزرگ میشه ..اما قبل از اینکه محکومیت کانگ یوچونگ تموم بشه وقبل از اینکه حتی عفو مشروط بخوره ..با پاپوشی که براش درست میکنن .. سانی رو از دست میده ..حالا بعد از پنج سال کانگ یوجونگ بیرون میاد ومین هیوک منتظره تا خودش شخصا انتقامش رو از این زن بگیره ..این درحالیه که کانگ یوجونگ همچنان به ان دوهون علاقه منده وتا به اخر سعی میکنه این راز برملا نشه 




واوووو چقدر طولانی شد خلاصه ام ..اما چه کنم که عاشق این سریالم ..خواستم اگه کسی مثل من به هوای بازیگرها کار رو تماشا نکرد حتما ببینه ..چرا که نقش اصلی مرد بی نظیر بازی کرده ..
روند داستان به نظرم ابتدایی اروم وملایم داشت ..همون جور که گفتم تا قسمت پنج وشش داستان به شرایط چهار تا بازیگر اصلی میگذشت واز زندان دراومدن کانگ یوجونگ ..اما قشنگی داستان تازه از اینجا شروع میشه ..یعنی من به هرکسی این سریال رو پیشنهاد کردم گفتم از قسمت شیش وهفت به بعد راجع بهش نظر بده ..
تو طول داستان ..مین هیوک بارها وبارها باعث ازار کانگ یوچونگ میشه ..چه با قصد وچه بی قصد وغرض ..

اما کم کم با اون هوش سرشار خودش متوجه میشه یه چیزی این وسط غلطه ..کانگ یوجونگ مهربون شاید اینکار رو نکرده ..من اون وقتی که این سریال رو میدیدم خیلی دوست داشتم بدونم مین هیوک وقتی بفهمه چه اشتباهی کرده چی کار میکنه ..اصلا عجیب مونده بودم تو کف این تیکه اش ..اما نویسنده خوب داستان رو اداره کرد وپیش برد ..مین هیوک کم کم از اون انتقام ونفرتی که داشت فاصله گرفت وبازهم ذره ذره عاشق کانگ یوجونگ شد ..مخصوصا وقتی فهمید ان دوهیون چه ظلم هایی در حق این زن کرده ..

به نظر من عاشقانه ی داستان خیلی قوی بود ..مخصوصا از قسمت هفت تا چهارده ..یعنی شاید من این چند قسمت رو صد دفعه مرور کردم ..
یکی از برترین قسمت ها هم اون قسمتیه که کانگ یوجونگ از دست ازارهای مین هیوک میزنه به سیم اخر ..جلوی مردم داد میزنه :اهای مردم من ادم کشتم ..زدم به یه نفر ودر رفتم ..حقم سنگساره ..رو میکنه به مین هیوک ومیگه ..راحت شدی ..میخوای برم وسط خیابون ..اون کلنجار واون عصبانیت بیش از حد کانگ یوجونگ که برای اولین بار تو این چند قسمت عصبانیتش رو نشون میده بی نظیر بود ..مین هیوک که همین جوری دهنش باز میمونه از رفتار یوجونگ 


یا اون قسمتی که تو قسمت یازده همه چیز برعکس شده حتی روابط ..یوجونگ تازه میفهمه چه جوری پدرش با اون فضاحت فوت کرده وداره خود خوری میکنه وسرش رو میکوبه به دیوار ..وای این صحنه اش عالی بود ..الحق که چه نویسنده ی کار درستی داشت این کار خدا کنه ماسک هم مثل این قشنگ باشه ..

روند داستان خیلی خوب جلو رفت درکنار زندگی کانگ یوجونگ دونه به دونه گره ها باز میشد ..که همین داستان رو قشنگ تر کرده بود هرچند همچین معمای انچنانی نداره داستان ..ولی همین باز شدن گره ها برای شخصیت ها جلوه ی ویژه ای به کار داد ..نمیتونم براتون مثال بزنم ولی همین قضیه ی سانی بچه ی کانگ یوجونگ به نظرم جالب بود ..

دوتا صحنه برام معنی خاصی داشت .ان دوهیون با دیدن سوختگی روی شونه ی یوجونگ ازش زده میشه ..اما مین هیوک جور دیگه ای با این سوختگی برخورد میکنه ..به نظرم نویسنده معنی کامل عاشق شدن رو نشون داده تو این صحنه ها ..اینکه ان دوهون هیچ وقت عاشق حقیقی نبوده .

انتخاب بازیگر ها قبلا هم گفتم عالی بود ..مین هیوک به نظر ادم زورگو ونفرت انگیزی میاد که برای انتقام گرفتن از یوجونگ دست به هرکاری میکنه ..ان دوهیون هم به نظر یه مرد عاشق میاد که مجبور میشه برای حفظ شغلش از نامزدش دست بکشه اما زیبایی داستان اینجاست که از اواسط سریال همه چیز قشنگ برعکس میشه ..
مین هیوک مردی میشه که به خاطرعشقش جلوی پدرش زانو میزنه .کاری که قبلا هم تو سریال گفته اهل انجام دادنش نیست ..وان دوهیون مردی میشه کاملا نفرت انگیز ورقت بار ..
جز زن دوم داستان که کلا ازش خوشم نمیاد ..به نظرم بقیه بازیگرها به نقش هاشون میخوردن ..یوجونگ یه وقتهایی تو عاشقانه هاش لنگ میزد اما کلا نقشش باور پذیر بود ..نقش یه مادر ..یه نامزد دلسوز ..ویه دختر با وجدان رو خوب ایفا کرده بود 

موسیقی کار به نظرم عالی بود ..جوری که هنوز بعد از چند وقت بازهم یه وقتهایی گوش میکنم .. 
پایان داستان هم هپی اند وقشنگ تموم شد ..هرچند توقع دیگه ای نداشتم ..به هرحال راضیم کرد ..
نمره هم بهش 9 میدم ..چرا که واقعا راضی بودم ..به هرحال به اونهایی که عاشق همچین سبک سریال هایی هستن حتما حتما حتما پیشنهاد میکنم سریال رو ببینن ..مخصوصا که بعد از دیدن شخصیت مین هیوک قطعا عاشقش میشین ..